گاهی انتخاب مدیران به جای تمرکز بر شایستگی، مهارتها و تواناییهای واقعی بر اساس نقاط ضعف و سستیها صورت میگیره و در واقع ما به دنبال افرادی هستیم که به دلایلی خاص، ضعیف تر ، قابلکنترلتر، وابستهتر یا حتی آسیبپذیرتر باشن.
اما این روند انتخاب قطعا بی دلیل نیست .
بیایم دلایل، شرایط و موقعیتهایی که این اتفاق میافتد رو بررسی کنیم:
دلایل انتخاب مدیران بر اساس نقاط ضعف:
1 کنترل و تسلط بیشتر: یه مدیر که نقاط ضعف مشخصی داره (مثلاً گذشته بحثبرانگیز، خطاهای قبلی، یا وابستگی مالی)، راحتتر می تونیم تحت فشار یا هدایت قرار بدیم و ما می توانیم از این ضعفها به عنوان اهرم استفاده کنیم.
2 وفاداری به جای شایستگی: گاهی ما ترجیح میدهیم کسی رو انتخاب کنیم که به ما وفادارتر باشند، حتی اگه ناکارآمد باشند. نقاط ضعف میتونه این وفاداری رو تضمین کنه، چون فرد میدونه قدرت و موقعیتش به لطف انتخاب ما هست.
3 ترس از رقابت: یه مدیر توانمند و مستقل ممکنه برای مقامات بالاتر تهدید باشه. انتخاب کسی با نقاط ضعف و سستی ها باعث میشه که اون فرد جاهطلبی و خودخواهی کمتری داشته باشه و به جایگاه بالاتری چشم ندوزه.
4 منافع شخصی: گاهی ما دنبال مدیرانی هستیم که به خاطر ضعفهاشون، در مقابل فساد یا سوءاستفاده مقاومت نکنن و حتی همراهی هم کنند.
اما اینکه چه فضا یا بستری برای انتخاب همچنین مدیرانی باید داشته باشیم هم خیلی مهمه ،
شرایط رشد مدیران نالایق :
1 محیطهای سیاسی پرتنش: توی سیستمهایی که حفظ قدرت از پیشرفت مهمتره، مدیران ضعیفتر انتخاب میشن تا تعادل قدرت به هم نخوره.
2 حفظ قدرت متمرکز: اون فرد کلیدی یا گروه نمیخواهند کسی باشد که مستقل عمل کنه یا ایدههای شخصی رو پیش ببره، چون ممکنه تعادل قدرت به هم بخوره.
3 سازمانهای فاسد یا ناکارآمد: جایی که شفافیت و پاسخگویی کمه، انتخاب مدیران بر اساس ضعفها میتونه به ادامه روندهای ناسالم کمک کنه.
4 بحرانهای داخلی: وقتی یه سازمان یا گروه درگیر اختلافات داخلیه، ممکنه افراد ضعیفتر رو انتخاب کنن تا بتونن راحتتر جهتگیریها رو کنترل کنن.
5 عدم وجود معیارهای مشخص: اگه فرایند انتخاب شفاف و مبتنی بر شایستهسالاری نباشه، تصمیمگیریها به سمت روابط و ضعفها کشیده میشه.
نمونه های رایج :
1 شرکتهای خانوادگی: توی بعضی کسبوکارهای خانوادگی، ممکنه یه نفر با توانایی کم اما با ضعفهای قابلکنترل (مثلاً وابستگی مالی به خانواده) به مدیریت برسه.
2 سیستمهای دیکتاتوری یا بسته: توی این ساختارها، رهبران اغلب افرادی رو انتخاب میکنن که به خاطر نقاط ضعفشون، جرأت مخالفت یا سرپیچی نداشته باشن.
3 پروژههای حساس: توی موقعیتهایی که یه پروژه نیاز به سکوت یا همراهی بیچونوچرا داره، ممکنه کسی انتخاب بشه که به خاطر سستیهاش قابلاعتمادتر باشه (از نظر تصمیمگیرنده).
4 شبکهسازی بر اساس ضعف: به جای ساختن یه تیم قوی، یه شبکه از آدمای وابسته یا آسیبپذیر شکل میگیره که همه از تصمیمگیر اصلی برنامه می گیرند.
5 رقابتهای داخلی گروهها: توی یه تیم یا حزب، ممکنه برای تضعیف جناح رقیب، یه نفر با نقاط ضعف مشخص رو به مدیریت بذارن تا بعداً بتونن ازش علیه خودش یا گروهش استفاده کنن.
این نوع انتخاب ها در نهایت به ضرر سازمان یا جامعه تموم میشه، چون شایستگی فدای مصلحت میشه. اما برای کسایی که قدرت رو در دست دارن، این روش یه جور تضمین کوتاهمدت یا میان مدت برای حفظ موقعیت و قدرت است.